۶/۲۳/۱۳۹۰

آغاز پايان

گلشيفته فراهاني قبل از ترك ايران، در فيلم " يه مشت دروغ " بازي مي كنه و ظاهرا به همين دليل پاسپورتش توقيف ميشه و به گفته خودش مورد بازجويي قرار مي گيره. در نهايت از كشور خارج ميشه و در فيلم هايي متفاوت از سينماي ايران بازي ميكنه. اين متفاوت بودن، پيش از هر چيز، از ظاهر گلشيفته فراهاني پيداست؛ اما حتما بيش از هرچيز به نوع رفتاري كه باهاش شده و اظهارات تهديد مانند مقامات به اصطلاح فرهنگي در موردش، برميگرده. اخيرا يه جايي مطلبي خوندم در اين رابطه كه البته خوندنش كافيه براي فهميدن هر چه كه بايد فهميده بشه؛ ولي نه به انگيزه دفاع از گلشيفته فراهاني و قضاوت درباره ش - كه اصلا نبايد به ما ربط داشته باشه - بلكه فقط به انگيزه دفاع از حقي كه از همه ما دريغ شده مي نويسم. گلشيفته فراهاني [بخونيد همه مون] حق داره راهش رو خودش انتخاب كنه؛ حق داره عقايد ديگران رو در زندگي شخصي و خصوصي خودش زير پا بذاره؛ حق داره انتخاب هاي اشتباه بكنه؛ حق داره تمام تلاش و زحمت خودش رو بر باد بده و ..... صدها حق ديگر.
جامعه ناگزير از داشتن قانون و رعايت اونه، اما اگر كسي مطابق ميل ديگران رفتار نكرد، فقط وقتي بايد در موردش قضاوت و حكم بشه كه به سرنوشت ديگران ربط داشته باشه. ساده تر اين كه قانون رو نقض كرده باشه. نميشه كه دُم قانون هاي نوشته و نانوشته رو به همه جا دراز كنيم و براي همه افعال و اقوال و بلكه افكار آدمها، بايد و نبايد بذاريم. استثنائي كه در جامعه ما اونقدر ول و رها شده كه اصل رو بلعيده. عمل كه هيچ، ديگه حتي حرفي از حق حاكميت آدمها بر سرنوشت خودشون هم نيست!

۱ نظر:

velgard گفت...

2 matlabe akhar ro khoondam
golshifteh kare khoobi kard(be nazare man

ghavi matlab ghablitoon jaleb bood
ta hala behesh fekr nakarde boodam