۵/۲۹/۱۳۹۰

براي درياچه اروميه


آنقدر اشك ريختي و ما بي توجه بوديم، كه اشكها همه شد شوره. شوره كه نه، شوره زار. حالا نفرين تو دل سياه ما را كه از همه چيز بي خبري را برگزيده ايم خواهد گرفت. فرق تو با بقيه همين است. آنها هم غصه خوردند و خرد شدند. ما مثل هميشه بي توجه بوديم. آنها كه غصه خوردند، از درد بي خبري خودخواسته ما مردند، اما شايد ما نمك گيرشان نبوديم. تو اما شوره ها را بر چشم ما سياه رويان بپاش! .... آن وقت ما اشك مي ريزيم، اما فقط براي خودمان.

هیچ نظری موجود نیست: